Radio Sorkh pubblico
[search 0]
Altro
Scarica l'app!
show episodes
 
Loading …
show series
 
🎵محسن نامجو _ نوبهاری 📚نامه ای از جبران خلیل جبران 🎵David Gilmour _ Sonnet 18 📚برادران کارامازوف _ داستایوفسکی 🎵Fontaines D.C. _ oh such a spring 📚عباس معروفی 🎵دال بند _ فصل آخر 📚شعری از غادة السمان 🎵آیدا شاه قاسمی _ بهار 📚از هوش می _ رضا براهنی 🎵محمدرضا شجریان _ بهار دلکش 📚آبی سیاه خاکستری _ حمید مصدق 🎵بهار غم آلود _ سجاد افشاریان 📚شاملو _ مرگ وار…
  continue reading
 
🎵 فرهاد مهراد _ شب تیره 📃 روایت سید‌علی صالحی از شب 🎵 همایون شجریان _ شب جدایی 📖 شعری از نصرت رحمانی 🎵 محمدرضا شجریان _ پاسبان حرم دل 📖 شعری از مهدی اخوان ثالث 🎵 پالت _ شباهنگام 📃 Nyctophilia 🎵 Affection _ Cigarettes After Sex 📖 شعری از ریچارد براتیگان 🎵 Famous Blue Raincoat _ Leonard Cohen 📖 کتاب نامه‌های پابلو نرودا به آلبرتینا رزا 🎵 Tamino _ Ind…
  continue reading
 
در این اپیزود می‌شنویم: 🎵گروه بمرانی _ پاییز 📖 گفت و گو در باغ _ شاهرخ مسکوب 🎵 محسن نامجو _ هفتت 📖 شعر باران معشوقه من است _ نزار قبانی 🎵 ماخولا _ داروگ 📃 درخت افرا 🎵 Green Day _ wake me up when september end 📃 واژه پولیویوفیل 🎵 José Feliciano _ rain 📃 افسردگی پاییز 🎵 رضا یزدانی _ کجا گمت کردم 📖 شعری از احمدرضا احمدی 🎵 محسن چاوشی _ هر روز پاییزه 📖 …
  continue reading
 
:در سرخ سوم میشنویم گروه او و دوستانش _ تو تاریکی 📖 بوف کور _ صادق هدایت 🎵 افسانه‌ی چشمهایت _ علیرضا قربانی، همایون شجریان 📖 تونل _ ارنستو ساباتو Anathema _ Forgotten Hopes 🎵 📖 پنجاه‌و‌سه ترانه‌ی عاشقانه _ شمس لنگرودی Revolutionary Road 🎬 📖 متنی از آنالی اکبری 🎵 فراموشی محض _ کیان پورتوراب 📖 شعری از آنا آخماتوآ 📖 بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم _ نا…
  continue reading
 
آدمی از ابتدا با خصلتی بار آمده که تلافی کند. خوب یا بد. بهانه ی عدالتخواهی کند بی آنکه برابری را در نظر بگیرد. تقاص ظلم دیگری را با ظلم پس گیرد و چشم در برابر چشم را حق مسلم بداند. با گذشت زمان شاید شکل انتقام عوض شده اما ماهیت آن همچنان باقیست. تا زمانی که خون هست، خون بس، خون بها و خون خواهی نیز نفس میکشد. نقاشی کاور، قتل هولوفرنس توسط جودیت، کا…
  continue reading
 
سرخ اول، به تنهایی می پردازد. احساسي كه همگي مان از كودكي با آن آشنا هستيم، از آن روزي كه انگار همه همبازي داشتند غيرازما، از آن شبي كه در غم تنهايي گذرانديم، هرچند دلمان مي خواست همراه و همدمي داشته باشيم، از آن مهماني كه در آن هیچ كسي را نمي شناختيم و دور و برمان پر از آدم هايي بود كه سخت گرم صحبت باهم بودند، از آن شبي كه كنار همدممان به خواب رفت…
  continue reading
 
Loading …

Guida rapida